معنی لره بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو
لره بکشیین
لره بکشیین
ادامه...
لره بکشیین
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جر بکشیین
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
ادامه...
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
لف بکشیین
لیسیدن
ادامه...
لیسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لت بکشیین
چیزی را روی زمین کشاندن
ادامه...
چیزی را روی زمین کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
لرگ بکشین
چیزی را با شتاب و عجله به دنبال خود کشیدن
ادامه...
چیزی را با شتاب و عجله به دنبال خود کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بکشیین
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
ادامه...
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
فرهنگ گویش مازندرانی
رم بکشیین
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
ادامه...
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
فرهنگ گویش مازندرانی
رش بکشیین
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
ادامه...
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
رد بکشیین
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
ادامه...
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
رت بکشیین
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
ادامه...
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
فرهنگ گویش مازندرانی
در بکشیین
بیرون آوردن چیزی از جایی
ادامه...
بیرون آوردن چیزی از جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
وچه بکشیین
جوجه آوردن پرندگان
ادامه...
جوجه آوردن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوره بکشیین
نعره زدن پلنگ، هم چون پلنگ نعره کشیدن
ادامه...
نعره زدن پلنگ، هم چون پلنگ نعره کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لنگ بکشیین
پایمال کردن، جمع کردن پا
ادامه...
پایمال کردن، جمع کردن پا
فرهنگ گویش مازندرانی
غرنه بکشیین
غریدن، غرش جانوران
ادامه...
غریدن، غرش جانوران
فرهنگ گویش مازندرانی
شنه بکشیین
شیهه زدن، شیهه کشیدن
ادامه...
شیهه زدن، شیهه کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رته بکشیین
دنبال هم قرار داشتن، پشت سرهم قرار گرفتن
ادامه...
دنبال هم قرار داشتن، پشت سرهم قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
درد بکشیین
درد پیش از زایمان، درد کشیدن
ادامه...
درد پیش از زایمان، درد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چنه بکشیین
پرچانگی کردن
ادامه...
پرچانگی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جرت بکشیین
پاره، لاشه، صوتی در بیان خوشحالی، وصله کردن
ادامه...
پاره، لاشه، صوتی در بیان خوشحالی، وصله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تله بکشیین
بانگ زدن، فریاد کشیدن
ادامه...
بانگ زدن، فریاد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تلیه بکشیین
بانگ برآوردن، جیغ کشیدن، فریاد از نهاد
ادامه...
بانگ برآوردن، جیغ کشیدن، فریاد از نهاد
فرهنگ گویش مازندرانی
ور بکشیین
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
ادامه...
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی